English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6532 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
Other Matches
undertake U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
undertaking U عهده
on U عهده
responsibilities U عهده
responsibility U عهده
take out U از عهده برامدن
affords U از عهده برامدن
afforded U از عهده برامدن
afford از عهده برآمدن
incumbency U عهده داری
charges U عهده دارکردن
undertaking U به عهده گرفتن
charge U عهده داری
charge U عهده دارکردن
entrusted U عهده دار
affording U از عهده برامدن
acquit از عهده برآمدن
copes U از عهده برامدن
to be incapable U از عهده بر نیامدن
charges U عهده داری
coped U از عهده برامدن
cope U از عهده برامدن
copings U از عهده برامدن
charged U عهده دار
responsible U عهده دار
take over U به عهده گرفتن
charge some one with U به عهده کسی گذاشتن
guarantee U عهده دار شدن
guaranteed U عهده دار شدن
be up to U به عهده کسی بودن
guarantees U عهده دار شدن
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
assumes U عهده دار شدن
assume U عهده دار شدن
draws U کشیده شدن عهده
draw U کشیده شدن عهده
stand U عهده دارشدن موقعیت
drawn on U کشیده شدن عهده
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
sponsorship U عهده گیری اعانت
draw on U عهده کسی برات کشیدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor U مسئولیت به عهده عضو میباشد
emprise U تقریر عهده دار شدن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
hold the fort <idiom> U از عهده کاری شاق برآمدن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
(in) charge of something <idiom> U مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
see one's way clear to do something <idiom> U احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
He wI'll give a good account of himself. U خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
the burden of proof rests of claimant U بار اثبات بر عهده شاکی است
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
monopolylogue U نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
owner's risk U خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque U امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit. U من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair U تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
He undertook the primiership at the age of eighty. U درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
primary U کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk U معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu U LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertake U متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes U متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken U متعهد شدن عهده دار شدن
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
out of tune U خارج
outed U خارج
off side U خارج از خط
out- U خارج
externals U خارج
forth of U خارج از
out U خارج
non-combatant U خارج از صف
non-combatants U خارج از صف
externally U از خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
out-of- U خارج از
off U خارج از
outside [of] <adv.> U خارج [از]
non combatant U خارج از صف
out of U خارج از
aroint U خارج شو
abroad U خارج
outside U خارج
outsides U در خارج
outside U در خارج
external U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
per U خارج از
outsides U خارج
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
derail U از خط خارج شدن
out of question U خارج از موضوع
derails U از خط خارج کردن
off key خارج از مایه
outbye U خارج از دور از
outboard bearing U یاتاقان خارج
acentric U خارج از مرکز
out of turn U خارج از نوبت
off center U خارج از مرکز
anieoro U از داخل به خارج
abroad خارج از کشور
extravascular U خارج رگی
out of proportion U خارج از اندازه
outbound U خارج ازمحدوده
eccentric U خارج از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
exterritorial U خارج الملکتی
nonsense U خارج از منطق
out of line U خارج از خط جبهه
out of door U خارج ازمنزل
off duty U خارج از خدمت
off duty U خارج از نگهبانی
out of action U خارج ازنبرد
out of phase U خارج از فاز
derail U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
outbound U مربوط به خارج
derails U از خط خارج شدن
abaxile U خارج از مرکز
not to the point U خارج از موضوع
extragalactic U خارج کهکشانی
extracellular U خارج سلولی
overseas U خارج ازکشور
extra spectral U خارج طیفی
extra regular U خارج ازقاعده
extra professional U خارج حرفهای
extra cosmical U خارج ازعالم
cross country U خارج از جاده
popping U خارج شدن
expulse U خارج کردن
beside the mark U خارج ازموضوع
outdoors U خارج از منزل
endarch U متشکل در خارج
double out U 081 خارج
emissive U خارج شونده
egress U خارج شدن
extramarital U خارج ازدواجی
extramarital U خارج از زناشویی
extramundane U خارج دنیایی
out-of- U در خارج بواسطه
neither here nor there U خارج ازموضوع
ejected U خارج کردن
out of U در خارج بواسطه
begone U خارج شو عزیمت کن
beside the question U خارج از موضوع
foreign market U بازار خارج
fescennine U خارج ازاخلاق
extrauterine U خارج رحمی
eject U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejects U خارج کردن
blow out U به خارج دمیدن
bring out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
extraterritorial U خارج الارضی
without U بطرف خارج
issue U خارج شدن
quotient U خارج قسمت
outed U خارج از حدود
void U خارج شدن
outed U خارج بیرون
from the outside U از خارج [از جایی]
unship U خارج کردن
quotients U خارج قسمت
out- U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0از عهده چیزی بر برآمدن
0به عهده کسی بودن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com